برای من و تو

نمیشود نمیشود چشمانت را دید نمیشود نمیشود لبخندت را دید نمیشود تو را دید و شاعر نشد

میبنی نارنجی میبینی چنان از خاکستری بودنمان آبی شده ام

نگاهت پاک ای خوب 

برای من و تو...

از پس تمام روز' href='/last-search/?q=روز'>روزها و لحظه ها میآیند لحظه های مقدس.. نمیدانم از کی نه مقدس شد برایم.. آمدی تو در نهمین روز، میآیی همچنان در نهمین روز .. میدانی میدانی اگر خیالت را بفرستی چه ارمغانی برایت میآورد؟  چیزی که جز در ذهن و قلب کسی نمیگنجد مگر تو، آنهم تنها زمانی که باور داشته باشی بودنم را به همان گونه که هستم.میدانی متحیر میشوی از هر آنچه که میبینی و میشنوی.  کسی چه میداند واژه هایی که میآیند بر این صفحه سپید تا کجای زمان امتداد میآیند تا بر تو نشینند. اما میدانی، میدانی که تا کجای بودن برای من امتداد مییابی؟ حسی ناب باشد تنها تو میمانی ای آنکه جز تو ماندنی نیست..  حال در این دنیای بیداری چه ندایی از تو آید چه ندایی نيايد، ما همدیگر را ملاقات میکنیم جایی که دور نیست..  بدان تا ناکجا آباد بودن در هر لحظه و در هر حال و در هر شرایط من هستم  تو ای زیبای ناب میدانی میدانی حریر دستانت تا ابد پاک باد.. برای من و تو...ادامه مطلب

وقتی زمان ها می آیند تا به روز آغاز تو برسند وقتی ثانیه ها طی میشوند تا همه چیز به تو ختم شود وقتی تو چشم می گشایی تا من خود را به گونه ای دیگر ببینم، گم میشوم در خود گم میشوم در تو و در هزارتوی بودنمان.. یادت می آید نه های مقدس را که با تو معنا میشد؟ یادت می آید رنگ خون من را ؟ یادت می آید نارنجی ؟من آن گونه تنها برای تو بوده ام برای تو ای خوب تکرار نشدنی.. مگر می شود ماهی بیاید و من به نهمین روزش فکر نکنم و شهریوری .... اما ای نازنین این گونه بودنمان حتما همان است که برای ما بهتر است . هستی ما را پیش میبرد و اوست که میداند خوب را برای هر کس..دلت را به تمامیت قلبت را به وسعت تمامی دریاها و نگاهات را به زیبایی چمن زاری سبز به او بسپار به او که ذات تمام زیبایی هاست.  سکوتم هیچ گاه به معنای غرق در روزمرگی شدن نیست. تو همیشه زیباترین نوع بودن منی تو همچون شعری که خوانده میشوی ای همیشه خوب، زندگی جاریست با تمام روزهای سخت و آسانش با تمام پستی ها و بلندیهایش با تمام باران های بهاری و نسیم خنک شهریورش با تمام پاییز و بهارش همیشه جاریست..تو نیز همیشه جاری باش بگذار هستی در تو رسوخ کند بگذار نور همیشه بدمد در تو  نارنجی زیبای ناب خوب بیتکرار تمام خواستنم بهاری بودن توست همیشه در اوج هستی همیشه در اوج میمانی تا همیشه سبز باش نارنجی.. برای من و تو...ادامه مطلب

روزی ساعتی لحظه ای درخشیدی نور دادی من هم که چنان زمین از برای جذبه نورت.. متولد که میشوی همه چیز نو همه چیز جدید ، به دنیا که میآیی همه چیز را میخواهی کشف کنی. من زمین بودم بکر، در من به دنیا آمدی.. میگفتند آنهایی که قبل از ما در هم آغاز گرفتند که آسمان در لحظه آغاز نارنجی بود و نقطه شروعت چنان درخشیدن ستاره ای در کویر درخشان. میدانی ، میبینی ؟ میبینی این چنین که مصمم هستی با تمام قاطعیت میگویی آنچه را که میدانی در این زمان درست است . در این زمان میگویی که کامل مصممی همانطور که من در زمانی قبل چنان تو قاطع. اما نارنجی این ها همش بازی زمان است. زمان که میگذرد برای من و تو...ادامه مطلب